English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sliding plan U برنامه لغزان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
sliding U سرخوردگی
sliding U چهارچوب متحرک
sliding U اچار تی شکل
sliding U لغزش
sliding U گوشواره
sliding door U در کشوی
sliding channel U کانال
sliding seat U نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
sliding sluices U دریچه کشویی مستغرق
sliding friction U اصطکاک لغزشی
sliding formwork U قالببندی لغزان
sliding form U قالب بندی کشویی
line of sliding U خط لغزش
sliding rule U خطکش ریاضی
sliding rule U خط کش مهندسی
sliding board U سرسره
sliding board U سراشیبی
sliding bolt U کلون در
sliding caisson U صندوقه کشویی
sliding contact U کنتاکت لغزان
sliding contact U کنتاکت لغزشی
sliding door U در کشودار
sliding tackle U تکل درحال لیز خوردن
sliding wedge U کشو
sliding wedge U کشوی متحرک
sliding scale U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding caliper U کولیس [ابزار]
sliding caliper U قطرسنج [ابزار]
sliding speed U سرعت لغزشی
sliding scales U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding window U پنجرهمتحرک
sliding weight U وزنمتحرک
sliding rail U ریلمتحرک
sliding wedge U تیغه متحرک کولاس گاوهای افقی
sliding cover U پوششمتحرک
sliding breech U چهارچوبمتحرکتهتوپ
sliding wedge U گاوه افقی یاکولاس افقی
sliding overlap arm U بازویپوشش
sliding folding window U پنجرهتاشویمتحرک
sliding cheek bit U دهنهلیزپهلویی
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
K-plan U [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan U [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
the better plan is to U بهتر این است که .....
plan U برنامه
plan U طرح ریزی کردن
plan U طرح کردن
plan U پیش بینی کردن
plan U نقشه کف
plan U نقشه مسطحه برنگاره
plan U هامن
plan U پلان
plan U برنامه ریزی کردن
plan U طرح کشیدن یا ریختن
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan U تدبیر
plan U تدبیر اندیشه
plan U نقشه
plan U خیال
plan U طرح
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U شالوده
master plan U نقشه کلیات
master plan U نقشه مجموعه
rolling plan U برنامه غلتان
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
centralized plan U پلان مرکزی
butterfly plan U طرح پروانه ای
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
ground plan U طرح اساسی
ground plan U نقشه مسطحه
secondary plan U طرح ثانوی
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
site plan U نقشه جایگاه
site plan U نقشه محل
cargo plan U طرح بارگیری ناو
barrier plan U طرح موانع
approval of plan U تصویب نقشه
american plan U مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
war plan U نقشه جنگی
installation plan U نقشه ی نصب
ground plan U برنگاره
strategic plan U طرح جنگ
strategic plan U نقشه جنگ
tactical plan U طرح عملیات تاکتیکی
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
plan of campaign U طرح پیکار
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
tactical plan U طرح عملیات نظامی
tentative plan U طرح ازمایشی
test plan U طرح ازمایش
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to suggest a plan U طرحی راپیشنهادکردن
war plan U طرح جنگی
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
colombo plan U طرح کلمبو
flight plan U طرح یا نقشه پروازهواپیماها
floor plan U نقشه اشکوب
frequency plan U طرح فرکانس
game plan U استراتژی بازی
general plan U نقشه کلی
general plan U نقشه عمومی
he thought out a plan U تدبیری اندیشید
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
illumination plan U طرح روشنایی منطقه
collection plan U طرح جمع اوری
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
interim plan U برنامههای موقت
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
it was no part of my plan U کی جزو نقشه من بود
key plan U نقشه راهنما
fire plan U طرح اتش توپخانه
fire plan U طرح اتش
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan U طرح احتمالی
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
detailed plan U برنامه تفصیلی
development plan U برنامه توسعه
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan U پیش نویس برنامه
economic plan U برنامه اقتصادی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
europen plan U نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan U برنامه مالی
lesson plan U طرح درس
plan view U نقشه کف
project plan U طرح پروژه
prospective plan U برنامه بلند مدت
plan frame U چارچوب برنامه
plan implementation U اجرای برنامه
plan implementation U عملی کردن برنامه
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
plan of the day U برنامه روزانه ناو
plan of action U طرح عملیات
plan of maneuver U طرح مانور
plan view U نمای بالا
prestowage plan U طرح باربندی کالاها
plan targets U اهداف برنامه
plan view U دید از بالا
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
perspective plan U برنامه بلند مدت
marshall plan U طرح مارشال
marshall plan U برنامه مارشال
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
ordnance plan U طرح اردنانس
national plan U برنامه ملی
partial plan U برنامه جزئی
loading plan U طرح بارگیری خودرو
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
ordnance plan U طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
part plan U نقشه جزیی
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
outline plan U طرح مبنا
class improvement plan U طرح توسعه ناو
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
coordinated fire plan U طرح اتش هم اهنگ شده
artillery fire plan U طرح اتش توپخانه
negative tax plan U برنامه مالیات منفی
negative tax plan U طرح مالیات منفی
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
The plan is now in action ( underway ) . U طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
open-plan coach U طرحبازوگن
class improvement plan U طرح بهبودناو
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
plan position indicator U صفحه رادار ناو یا هواپیما
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
documented plan figures U ارقام مستند برنامه
air fire plan U طرح اتش هوایی
on the installment plan [American English] U به اقساط
His plan miscarried . He missed the target U تیرش بخطا رفت
to buy something on the installment plan [system] U چیزی را قسطی خریدن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com